تماشا کنید: دو دلیل شکست شرکت ها و چگونه مانع آنها شویم

آیا ممکن است که یک شرکت را همزمان اداره و از نو بازسازی کرد؟ برای استراتژیست تجاری نات هاناس، توانایی نوآوری پس از موفقیت، نشانه یک سازمان خوب است. او بینش خود را از اینکه چگونه تعادلی بین کامل سازی آنچه تا کنون بخوبی یاد گرفته ایم و جستجوی افکار کاملا جدید با ما در میان می گذارد — و مشخص می کند که چطور از دو دام بزرگ استراتژی دوری کنیم.

دو دلیل شکست شرکت ها اینها هستند: یا اینکه آنها بیشتر، کارهای تکراری انجام می دهند، یا اینکه فقط و فقط به کارهای نو می پردازند.

0:22
از نظر من راهکار واقعی و حقیقی رسیدن به رشد کیفی پیدا کردن تعادلی میان این دو کار است: کاوش و سودآوری (بهره برداری). هر دو لازمند، اما می تواند مقدار بیش از حدی از یک چیز خوب باشد.

0:40
شرکت فاسیت را درنظربگیرید. سنم قد می ده که که آن ها را بیاد بیاورم. فاسیت شرکتی خارق العاده ای بود. در عمق جنگل های سوئد متولد شدند، و بهترین ماشین حساب های مکانیکی جهان را می ساختند. همه از آنها استفاده می کردند. و وقتی که ماشین حساب های الکترونیکی پیدا شدند فاسیت چه کرد؟ دقیقا همان کار همیشگی را ادامه دادند. ظرف شش ماه، از حداکثر درآمد — کارشان تمام شده بود. نابود شدند.

1:10
از دید من، مضحک بودن داستان فاسیت شنیدن این است که مهندسین فاسیت، ماشین حساب های کوچک و ارزان ژاپنی خریده بودند تا از درست کار کردن ماشین حساب های خوشان مطمئن شوند.

1:26
( خنده حضار )

1:28
فاسیت خیلی روی سود آوری کار می کرد. اما کاوش و جستجو هم می تواند بیش از اندازه باشد.

1:33
چند سال قبل، از نزدیک با یک شرکت زیست فناوری اروپایی کار می کردم. فرض کنیم اسمشون« اونکو سرچ» باشه. شرکت فوق العاده ای بودند. نرم افزارهایی داشتند که ضمانت تشخیص و حتی درمان بعضی از انواع سرطان خون را می دادند. هر روز، بدنبال اختراع یک چیز جدید بودند. بسیار نو آور بودند، و دائما به خود می گفتند، « فقط وقتی که درست انجامش دادیم،» و یا، « ما اون رو بی عیب می خواهیم.» این غم انگیزه که، قبل از اون که بدون عیب بشه — حتی کاملا خوب بشه — از رده خارج شدند. اونکو سرچ زیادی کاوش به خرج داده بود.

2:16
اولین بار حدود ۱۵ سال پیش از کاوش و سود آوری شنیدم، وقتی که به عنوان یک محقق میهمان در دانشگاه استنفورد کار می کردم. بنیان گذار این نظریه جیم مارچ بود. و برای من قدرت این نظریه در عملی بودنش است.

2:34
کاوش. کاوش در باره یافتن چیز های جدید است. در باره جستجوست، در باره اکتشاف است، در باره محصولات جدید است، در باره نوآوری های جدید است. در باره تغییر مرز هاست. قهرمانان ما کسانی هستند که کاوش گر بوده اند: مادام کوری، پیکاسو، نیل آرمسترانگ، سر ادموند هیلاری و غیره. من از نروژ آمده ام؛ تمامی قهرمانان ما کاوشگرند، که مستحق آن هستند. همه مان می دانیم که اکتشاف مخاطره آمیز است. و ما نتیجه اش را نمی دانیم، نمی دانیم که آیا پیدایشان می کنیم، و می دانیم که خطرها زیادند.

3:17
سود آوری نقطه مقابل آن است. سود آوری استفاده از دانشی است که داریم تا خوب را، بهتر کنیم. سود آوری یعنی کاری کنیم که قطارهایمان راس ساعت حرکت کنند. یعنی محصولات خوب را سریعتر و ارزانتر کنیم. سود آوری خطرناک نیست — در کوتاه مدت. اما اگر تنها به دنبال سود آوری باشی، در بلند مدت کاری بسیار خطرناک است. و به نظرم همه ما خاطراتی از گروه های معروف موسیقی پاپ داریم که خواندن همان آهنگ ها را ادامه دادند دوباره و دوباره، تا وقتی که از رده خارج شدند یا حتی به شکلی تاسف بار. این خطر سود آوری است.

3:59
پس از دیدگاه بلند مدت، کاوش می کنیم. و از دیدگاه کوتاه مدت، سود آوری. بچه های کوچک، تمام روز مشغول کاوشند. هر روز به دنبال کشف. وقتی که بزرگتر می شویم، کمترکاوش می کنیم چون دانش بیشتری داریم تا از آن بهره برداری کنیم. درباره شرکت ها هم دقیقا همینطوراست. شرکت ها، طبیعتا، هر چقدر بهتر می شوند، نوآوری شان کمتر می شود.

4:30
و این البته، نگرانی بزرگی برای مدیرعامل های شرکت است. و خیلی اوقات می شنوم که به شکل های مختلفی بیان می شود. مثلا، چطور می تونم به شکلی موثر هم شرکت رو اداره کنم و هم نوسازیش کنم؟ یا، « چطورمی تونم مطمئن بشم که شرکت ما می تونه تغییر کنه قبل از آنکه از رده خارج بشه، یا دچار بحران بشه؟» خوب، یکیش رو خوب انجام دادن سخته. انجام دادن هر دوش یک هنره — پیش بردن کاوش وسود آوری با همدیگر.

5:04
خوب، چیزی که ما دریافته ایم این است که حدود دو درصد از شرکت ها می توانند بشکلی موثر، کاوش و توجه به سود آوری را با هم، و موازی انجام دهند. اما وقتی این کار را انجام می دهند، نتایج نهایی بسیار چشمگیر است. نمونه های بسیار خوبی داریم، نستله رو داریم که نسپرسو رو خلق کرد، لگو را داریم که وارد فیلم های کارتون شد، تویوتا مدل هیبرید را خلق کرد، « یونی لور» برای پایداری تلاش کرد — مثال های زیادی وجود دارند، و مزیت های آن خیلی زیادند.

5:38
چرا تعادل سخته؟ از نظر من سخته چون تله های زیادی وجود دارند که ما را در جای خود نگه می دارند. درباره دو نمونه صحبت می کنم، اما اینها موارد خیلی مهمی هستند.

5:50
پس بگذارید در مورد دام «جستجوی همیشگی» صحبت کنیم. چیزی را کشف می کنیم، اما حوصله و یا مقاومت رسیدن به آن و راه انداختنش را نداریم. پس بجای ادامه دادنش، یه چیز جدید درست می کنیم. اما همین اتفاق برای اون هم می افته، و می افتیم در یک چرخه معیوب از تولید فکر های جدید و بعد نا امید شدن. اونکو سرچ نمونه خوبیه. یک مثال معروف، البته، زیراکس است. اما ما فقط این را در شرکت ها نمی بینیم. در بخش های عمومی هم دیده میشه. همه ما می دونیم که هر تحول اثرگذار در آموزش، تحقیق، بهداشت، حتی مسائل دفاعی. ۱۰، ۱۵، یا حتی ۲۰ سال طول می کشد. اما همچنان، ما دائما اونها رو تغییر می دهیم. واقعا به اونها فرصتی نمی دهیم.

6:41
دام بعدی، دام موفقیت است. فاسیت، در دام موفقیت افتاد. واقعا آینده رو در دستهایشون داشتند. اما اون رو نمی دیدند. خیلی ساده آنقدر در درست کردن چیز هایی که دوست داشتند خوب بودند، که تغییرش نمی دادند. ما هم، همینطوریم. وقتی چیزی را خوب می دانیم، تغییرش سخت است. بیل گیتس گفته است: « موفقیت معلم بدی است. ما را فریب می دهد که فکر کنیم هیچوقت شکست نمی خوریم.» این چالش با موفقیت است.

7:18
پس فکر می کنم اینجا درس هایی است، که به نظرم مربوط به ما می شوند. و مربوط به شرکت هایمان. اولین درس: جلوتر از بحران باش. و هر شرکتی که بتواند نوآوری کند واقعا قادر خواهد بود تا آینده را بیمه کند. نت فلیکس — می توانستند به سادگی با نسل های قبلی شبکه های توزیع، قانع شوند، اما همیشه — و به نظر همیشه خواهند بود — اصرار داشتند تا خود را برای مبارزه بعدی آماده کنند. شرکت های دیگری را می بینم که می گویند، « من به هر قیمتی در نوآوری بعدی موفق می شوم.»

7:54
نوع دوم: درمحدوده های زمانی مختلف فکر می کنند. نموداری را به شما نشان می دهم، که به نظرم خیلی عالی است. به هر شرکتی که نگاه می کنیم، از دیدگاه یک ساله و از دید ارزش شرکت، نوآوری معمولا حدود ۳۰ درصد محاسبه می شود. پس وقتی یک ساله در نظر می گیریم، نوآوری خیلی هم مهم نیست. اگر ادامه دهی، و دیدگاه ۱۰ ساله را برای همان شرکت داشته باشی — یک باره، نوآوری و توان رشد و بازسازی مسئول ۷۰ درصد می شود. ولی شرکت ها نمی توانند انتخاب کنند. باید در این مسیر سرمایه گذاری کنند و برنامه بلند مدتی داشته باشند.

8:31
سوم: استعداد ها را بخواهید. فکر نمی کنم برای هیچ کدام از ما ممکن باشد تا بتوانیم خودمان، تعادلی میان کاوش وسودآوری ایجاد کنیم. به نظرم این کاری گروهی است. به نظرم باید به چالش اجازه دهیم. به نظرم معیار یک شرکت خوب، آن است که از چالش استقبال کند، و معیار هیئت مدیره خوب یک شرکت داشتن چالش های سازنده است. به نظرم پدر و مادر خوب بودن هم همین است.

9:01
آخرین موضوع: به موفقیت شک کن. ممکن است که نگاهی به رژه های پیروزی در رم قدیم خوب باشد، وقتی که ژنرال ها، پس از یک پیروزی بزرگ، جشن می گرفتند. و با کالسکه به سمت رم می رفتند، همیشه همراهی داشتند که در گوششان زمزمه می کرد، « یادت باشد، که فقط یک انسانی.»

9:28
امیدوارم که منظورم را گفته باشم: تعادل میان کاوش و سودآوری نتیجه بزرگی دارد. اما مشکل است، و باید هوشیار باشیم.

9:39
می خواهم دو سوال را مطرح کنم که به نظرم مفیدند. اولین سوال اینکه، با نگاه به شرکت خودتان: در چه محدوده هایی به نظرتان شرکت در خطر است در گیر کردن در دام موفقیت، و یا خودش دارد خودکار ادامه می دهد؟ و چه می توانید بکنید تا آن را به چالش بکشید؟

10:02
سوال دوم اینکه: آخرین بار، کی چیز جدیدی را جستجو کردم، و آن چه تاثیری رویم گذاشت؟ آیا این کاری است که باید بیشتر انجام دهم؟ در مورد خودم، بله.

10:17
پس بگذارید شما را با این جمله ترک کنم. حتی اگر ذاتا یک کاوشگر باشید یا اگر برنامه تان سودآوری از چیزی است که می دانید، فراموش نکنید: زیبایی در تعادل است.

10:32
سپاسگزارم.smile icon

دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.